طبق تعالیم اسلامی، ملاک نهایی در سنجش افراد سرانجام آنهاست و بسیار محتمل است فردی که در زمان حال و با نظر به گذشته، آدمی‌فاسدالاخلاق به نظر آید در آینده و در پایان عمر خویش توبه‌کار شود و رو به صلاح و راستی آرد و از این‌رو که ما علم غیب نداریم و از آینده بی‌خبریم نمی‌توانیم راجع به نهایت و فرجام کار او داوری کنیم. ضمن اینکه عاقبت و فرجام کار ما نیز، از غیبیات استو هیچ معلوم نیست که عاقبت ما بر چه رسم و شیوه‌ای خواهد بود و محتمل است فردی که به نظر حقارت در او نگریسته‌ایم عاقبت و آینده‌ای نیک و خداپسند داشته باشد و ما عاقبتی سوء و نافرجام. تجارب تاریخی در این زمینه مؤید است. ساحران فرعون چه سرنوشتی پیدا کردند و بلعم باعورا به چه فرجامی‌دچار شد؟ چه تعداد فراوانی که سالیان سال در مسیر رذالت و عناد سیر کردند اما نهایتا در شاهراه صلاح و فضیلت واقع شدند. پس چگونه می‌توان با نظر به وضعیت کنونی فردی و ضمن بی‌خبری از آینده‌ی خود و او، از سر تحقیر به او نگریست و خود را أجلّ از او و ارزنده‌تر از او قلمداد کرد.

ذوالنون مصری می‌گوید: «لا تلقین أحداً بعین الازدراء والتصغیر، وإن کان مشرکا خوفا من عاقبتک وعاقبته فلعلک تسلب المعرفة ویرزقها؛ احدی را به چشم حقارت و خواری منگر، اگر چه مشرک باشد؛ به جهت بیمناکی از عاقبت خود و عاقبت وی؛ چرا که محتمل است معرفت از تو ستانده شود و روزی او گردد.»[حلیة‌الاولیاء:جلد9]

عطار هم از ذوالنون نقل کرده که: «هیچ کس را حقیر مدار اگر چه مشرک بود، و در عاقبت او نگر که تواند که معرفت از تو سلب کنند و بدو دهند.»[تذکرة الاولیا]

امام محمد غزّالی می‌گوید: «اگر بگویی چگونه ممکن است که نسبت به فاسقِ متظاهر به فسق و شخص بدعتگزار تواضع روا داشت، پس بدان که این با اندیشیدن در آنچه در پایان زندگی آن شخص روی می‌دهد، ممکن می‌شود. اگر از این منظر به کافر هم نظر شود در حق او نیز نمی‌توان تکبر ورزید. زیرا می‌توان تصور کرد که آن کافر، مسلمان شود و خاتمه‌ی حیات وی با ایمان باشد و آن متکبر بر کفر بمیرد.[احیاء‌ علوم الدین]

«نوجوانان و جوانان بزهکاری که در یکی از مؤسسات تأدیبی امریکا، دوره‌ی بازسازی و بهروزی خود را طی می‌کردند خطاب به کشیشانی که هفته‌ای یک بار برای موعظه و ارشاد به آنجا می‌آمدند، نوشته بودند و بر درآن مؤسسه آویزان کرده بودند: لطفاً صبر داشته باشید، هنوز کار خدا با من تمام نشده است:

واعظ صبور باش که ما را هنوز هم/ با این خدای مذهب تو افت و خیز‌هاست»[به نقل از: مهر ماندگار، مصطفی ملکیان، نشر نگاه معاصر، چاپ اول، 1385]

مولوی می‌گوید:

هیچ کافر را به خواری منگرید

که مسلمان مردنش باشد امید

چه خبر داری ز ختم عمر او

تا بگردانی ازو یک‌باره رو[مثنوی،‌ دفتر ششم]

حافظ شیراز هم،‌ با نظر بر این نکته گفته است:

حکم مستوری و مستی همه بر عاقبت است

کس ندانست که آخر به چه حالت برود